Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری مهر، ۶ بار طواف کردم. روی ویلچر. خود خادم‌ها ویلچرم را هل می‌دادند. الآن هفتمین روز است که اینجایم و یک دل سیر زیارت کرده‌ام. خدا خیرشان بدهد. نه رو ترش می‌کنند. نه عصبانی می‌شوند. باورت می‌شود پسرهایم وقتی هلم می‌دهند به خاطر وزن سنگینم صدایشان درمی‌آید؟ اما این خادم‌ها حتی یک گلایه کوچک هم نکردند.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

روز دوم جوان خادمی که دور ضریح چرخاندم تا «ابو محمد» را زیارت کنم جثه کوچکی داشت. خسته‌اش کردم. به نفس نفس افتاده بود. گفتم یوما بس است برم گردان. اما تا مطمئن نشد از زیارت راضی‌ام من را از روضه بیرون نبرد. شیر مادرشان حلال. والله من خجالت‌زده شدم از محبت‌شان.

این‌ها را ام لِیث می‌گوید. بانویی کویتی که به خاطر کبد چرب و دیابت و انسولینی که مرتب باید تزریق کند پاهایش ورم برداشته و تمام دست‌هایش زخمی است. می‌گوید روزگاری مثل یک ترکه بود و روی پای خودش راه می‌رفت. می‌گوید هنوز مزه آن زیارت که با ابو لیثِ خدابیامرز آمده زیر زبانش مانده. اما حالا شده یک بالون و خودش به خودش می‌خندد. دخترش خوله هم همراهش آمده. می‌گوید اصلاً نمی‌خواستند ام لیث را بیاورند مشهد. می‌دانستند که حرم همیشه آنقدر شلوغ است که راهی برای زیارت او نیست. می‌گوید مادرش یک عکس قدیمی دارد از گنبد طلا که کار هر روزش گریه کردنِ پای آن بود تا اینکه دیگر نتوانست صبوری کند و مجبورمان کرد بیاوریمش ایران. «ولی چه شد؟ خادم‌های حرم، مادر را از ما تحویل گرفتند و بردند زیارت. واقعاً خوش‌حالم از خوش‌حالی مادر. هر چه دعا کنیم کم است در حق‌شان.»

زیارت نامه‌خوانی در خانه پدری

می‌نشینم کنار ام لیث و خوله. صحن غدیر همیشه برایم حکم خانه پدری را دارد که در آن با زبان مادری حرف می‌زنم! یک جور حس تعلق به این نقطه خاص. راستش وقتی می‌آیم اینجا، دیگر وطن من فقط ایران نیست چون توی صحن غدیر، مرزها به ناگاه برداشته می‌شوند و دیگر فرقی نمی‌کند که زائران از عراق آمده‌اند یا لبنان و حتی مثل من از ایران، چون همه‌مان با هم و شانه به شانه هم، می‌رویم زیر بیرق سبزِ زمردیِ شاه خراسان و می‌شویم ساکنان مملکت بی‌زوال سلطان طوس. آه که چه حس دل‌کش و شیرینی دارد غلامِ خانه‌زادِ شما بودن آقا. چقدر لذت‌بخش است توی صحن و سرایت قدم زدن و عطر هوایت را نفس کشیدن. چه روشن می‌شود از دیدن گنبد طلایت، چشم و دل‌مان.

درست مثل لُجَین احمد، که پوتین‌اش را درمی‌آوَرَد اما کنار قالی روبه‌روی مهمانسرای غدیر، این پا و آن پا می‌کند. چند نفری ناخواسته و موقع رد شدن پایش را لگد می‌کنند اما آن‌قدر حواسش پرت نگاه کردن به بنر و ور رفتن با گوشی است که عین خیالش نیست. برنامه نعیم رضوان را چند باری روی گوشی‌اش نصب می‌کند اما سر در نمی‌آوَرد. سلام می‌دهم و می‌پرسم: «کمکی از دستم برمی‌آید؟» گل از گل‌اش می‌شکفد وقتی به عربی با او صحبت می‌کنم. دستپاچه گوشی‌اش را می‌گیرد روبه‌روی صورتم و می‌گوید: «من تا برکت حرم ابو محمد را نخورم برنمی‌گردم لبنان!» می‌گویم: «ان‌شالله قسمتت می‌شود. اینجا، آقا، برای غریب‌های راه دور سنگ تمام می‌گذارد همیشه.» چشم‌هایش پر از اشک می‌شوند و دهان باز می‌کند برای گفتن قصه‌ای که او را کشانده تا خراسان.

کنیز حرم

می‌گوید پدرش لبنانی و مادرش آلمانی‌ست. عاشق هم می‌شوند و ازدواج می‌کنند. اما پدر و مادرش هر دو اهل تسنن‌اند. لجین هم چیزی از امام رضا (ع) نمی‌داند تا اینکه هجده سالگی، در رشته مدیریت دانشگاه آمریکایی بیروت قبول می‌شود. زندگی مرفهی داشته با تمام امکانات. زیاد هم در قید و بند نماز و حجاب نبوده. تا اینکه آن روز که از دانشگاه برمی‌گشته خانه، یک تصادف سنگین او را به کُما می‌برد. می‌گوید همه از زنده ماندنش قطع امید می‌کنند جز مادرش. می‌افتد دنبال پیدا کردن این دکتر خوب و آن دکتر خبره در آلمان. می‌گوید پدرش کم کم تسلیم می‌شود و می‌پذیرد که دیگر عمرش به دنیا نیست اما مادر با داروی شفابخشی برمی‌گردد لبنان.

می‌پرسم: «چه دارویی؟ از کجا؟» بغضش می‌ترکد و چشمان آبی‌اش را با دست‌های لرزانش می‌پوشانَد: «یک دکتر عراقی ساکن آلمان به مادرم می‌گوید که داروی درد دخترت زیارت مردی از بنی هاشم است در ایران که اسمش علی بن موسی الرضاست. مادر همراه مترجم‌اش می‌آید مشهد، به خادم‌ها می‌گوید آقایی به اسم علی بن موسی الرضا کجاست؟ و وقتی مزار امام را نشانش می‌دهند ناامید می‌نشیند روی زمین. با خودش می‌گوید از دست مُرده که کاری برنمی‌آید. بلند می‌شود که برگردد اما یکی از خادم‌ها به او نبات تبرکی می‌دهد. مادرم خوش‌حال می‌شود. یک حسی به او می‌گوید این را همان آقا فرستاده. برمی‌گردد لبنان. نبات‌ها را پودر می‌کند و یک ذره‌اش را می‌گذارد زیر زبانم. من بیدار می‌شوم! صحیح و سالم. و از همان موقع مادرم صدایم می‌زند کنیزة الروضة و هر سال می‌آیم ایران.»

هروله از کربلا تا خراسان

دلم غنج می‌رود برای قصه لجین. برای مرحمت شاه که حتی غیر شیعه‌ها را هم دست خالی از درِ خانه‌اش روانه نمی‌کند. در این بقعه مبارکه هرکس به اندازه ظرفیتش صله می‌گیرد. یکی شفا، یکی خانه، یکی همسر، یکی رزق و روزی و یکی عاقبت به خیری. ام حبیب هم یکی از همین‌هاست. اصالتاً اهل بغداد است اما تقدیر می‌چرخد و می‌چرخد و قرعه به نامش می‌افتد که بشود عروس ایران و سایه یک مرد خراسانی بالای سرش باشد. وقتی می‌بیند که تلفنی دارم عربی صحبت می‌کنم شانه‌ام را می‌گیرد و می‌گوید: «عِراقیه؟» می‌گویم: «نه، اهوازی‌ام، عرب اهواز» به عادت زن‌ها سر صحبت را باز می‌کند. از دو تا پسرش می‌گوید، حبیب و حسین. از اینکه آن‌ها شناسنامه ایرانی دارند و اینجا به دنیا آمده‌اند و چقدر خوب فارسی را حرف می‌زنند. می‌پرسم: «چطور توانستی دل بکنی از کربلا؟»

چشم‌هایش خیس اشک می‌شود و می‌گوید: «خیلی سخت. فاصله بین شهرها در عراق خیلی کم است. از نجف تا کربلا دو ساعت. از کربلا تا بغداد یک ساعت. از بغداد تا سامرا که کمتر از یک ساعت. هر وقت دلم می‌خواست می‌رفتم زیارت. از این شهر به آن شهر. اما امام رضا (ع) همیشه دور بود. خیلی دور. فقط یک خواهر و برادر دارم و مادری زمین‌گیر. پدرم به رحمت خدا رفته. آن‌ها رفته بودند سر خانه و زندگی‌شان و هیچ‌کس نبود من را بیاورد مشهد. مادر هم پای رفتن نداشت و اجازه نمی‌داد تنها بروم. همیشه دلم گرفته بود. می‌رفتم بین‌الحرمین و گلایه می‌کردم. تا اینکه خدا ابو حبیب را قسمتم کرد و عروس مشهد شدم. عاقبت به خیر شدم. حالا هم پیش امام رضایم و هم هر وقت دلم خواست با ابو حبیب می‌رویم کربلا.»

معراج دل‌ها

می‌ایستم میانه صحن غدیر و به زائرها خیره می‌شوم. به آدم‌هایی از هزار جغرافیا و با هزار شکل و هزار فرهنگ. هر کدام‌شان دارد با زبان خودش به شاه سلام می‌دهد. هر کدام‌شان چیزی می‌خواهد. لطفی. مرحمتی. هبه‌ای. دست‌گیری‌ای. می‌شمارمشان. یک، دو، سه، چهار. آن‌قدر زیادند که عددها کم می‌آید در برابرشان. مثل موج بلندی هستند که می‌روند تا به دریای ضریح برسند و امام رضایی شوند. رئوف شوند. مهربان. درست مثل آقایشان. اصلاً اینجا، حال غریبی دارد، یک حس عجیب در دل آدم‌ها! دست خودشان هم نیست. کافی‌ست پای حرف‌شان بنشینی تا متوجه شوی. راستش در این صحن، همه آمده‌اند تا با اذن نوکری برگردند به وطن‌هایشان. که از فردا هر که از آن‌ها نام و نشانی پرسید بگویند: ام لیث، خادمة الرضا مِن الکویت. لُجین، خادمة الرضا مِن لبنان. و ام حبیب، خادمة الرضا مِن العراق. و شاید هم حنان، خادمة الرضا مِن ایران.

کد خبر 5886189

منبع: مهر

کلیدواژه: خادم الرضا مشهد حرم امام رضا ع شهادت امام رضا ع بوشهر اربعین 1402 خادم الرضا اردبیل عزاداری 28 صفر کرمانشاه شهادت امام رضا ع مشهد تبریز رحلت پیامبر اکرم ص فارس همدان مراسم عزاداری اصفهان صحن غدیر خادم ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۸۵۸۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

اختصاص ۵۰۰ یورو ارز مسافرتی به زائران حج

به گزارش خبرگزاری مهر، در نشست شورای برنامه ریزی بعثه مقام معظم رهبری و سازمان حج و زیارت، رئیس سازمان حج و زیارت با اشاره به روند مطلوب فرآیند امور اجرایی اخذ روادید زائران حج ۱۴۰۳ اعلام کرد که رقم طلب برای ۷۴ هزار زائر حج پیش رو تاکنون اخذ شده است.

دراین نشست که امروز به ریاست حجت الاسلام والمسلمین سید عبدالفتاح نواب نماینده ولی فقیه درامور حج و زیارت برگزار شد، سید عباس حسینی رئیس سازمان حج و زیارت عملیات ثبت نام در استان ها را نزدیک به اتمام دانست و افزود: دریافت رقم طلب بیش از ده هزار نفر دیگر هم درحال انجام است و به دنبال آن اخذ روادید صورت خواهد گرفت.

در ادامه این نشست، نصرالله فرهمند مدیرعامل موسسه فرهنگی «عمره سعادت» که اجرای عملیات عمره را برعهده دارد درباره برنامه‌ریزی اعزام عمره‌گزاران ایرانی به سرزمین وحی قبل و بعد از عملیات حج گزارش داد و گفت: هماهنگی با هواپیمایی دراین خصوص انجام شده است و انتظار می رود که پس از عملیات حج ۱۴۰۳ با توجه به زیر ساخت‌های پیش بینی شده از بیست ایستگاه پروازی زائران به دو فرودگاه مدینه و جده منتقل شوند.

در ادامه این جلسه، طاهر درودی معاون حج و عمره مرکز پزشکی حج و زیارت جمعیت هلال‌احمر درباره هماهنگی ها و اقدامات انجام شده برای ارائه خدمات پزشکی و درمانی به عمره گزاران و زائران حج پیش رو و انتقال داروها و تجهیزات مورد نیاز در حج ۱۴۰۳ گزارش داد و ایمان شمسایی معاون توسعه مدیریت و منابع سازمان حج اعلام کرد که با موافقت بانک مرکزی هر یک از زائران حج ۱۴۰۳ می توانند مبلغ ۵۰۰ یورو به نرخی که این بانک اعلام خواهد کرد از شعب بانک عاملی که در سراسر کشور معرفی می شود دریافت کنند.

وی افزود: این مبلغ در سهمیه ی سفر هوایی سالانه افرادی که به خارج از کشور مسافرت می کنند، محاسبه نخواهد شد.

پایان بخش این جلسه گزارش مهران فرشید مدیرکل دفتر طرح و برنامه و فناوری اطلاعات و امنیت فضای مجازی سازمان حج در خصوص سامانه جامع حج، عمره و عتبات بود و نماینده ولی فقیه درامور حج و زیارت بر لزوم اخذ و توجه به نظرات تمامی دست اندرکاران مرتبط با این حوزه ها در تدوین نهایی سامانه مذکور تاکید کرد.

کد خبر 6092450

دیگر خبرها

  • بازگشت ۸۵ میلیون ریال به حساب زائران حج
  • زائران حج تمتع ۸.۵ میلیون تومان پس‌ می‌گیرند
  • ضرورت توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی
  • لزوم توسعه زیرساخت‌های اقامت و حمل و نقل در خراسان رضوی
  • سهمیه ارز مسافران حج اعلام شد
  • چند نفر به حج عمره اعزام می‌شوند؟
  • بعد از ۹ سال وقفه؛ چند نفر به حج عمره اعزام می‌شوند؟
  • آخرین اخبار حج تمتع ۱۴۰۳ / سهمیه ارز زائران اعلام شد + جزئیات
  • اختصاص ۵۰۰ یورو ارز مسافرتی به زائران حج
  • سهمیه ارز زائران حج تمتع ۱۴۰۳ اعلام شد